- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
شهادت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم
تمام مورخین سال رحلت جانسوز پیامبر را ۱۱ هجری گزارش داده اند اما در مورد روز آن گزارشات زیر در منابع تاریخی آمده است. الف ) بنا بر قول مشهور پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم در روز دوشنبه دو روز به آخر صفر مانده ( ۲۸ صفر) سال یازده هجرت در سن ۶۳ سالگی مسموم و به شهادت رسیدند. ( شیخ مفید، مسار الشیعه ص ۴۶ ، علامه طبرسی، اعلام الوری ج۱ ص ۴۶، محدث اربلی، کشف الغمه ج۱ ص ۱۶، شیخ طوسی، التهذیب ج۶ ص ۲، شیخ کفعمی، المصباح ص ۵۱۰، فتال نیشابوری، روضة الواعظین ج۱ ص ۷۱، علامه مجلسی، بحارالأنوار ج ۹۷ ص ۱۶۸، شیخ مفید الارشاد ج۱ ص ۱۸۹، شیخ مفید، المقنعه ص ۴۵۶، شیخ طوسی، مصباح المتهجد ج ۲ ص۷۹۰، طبرسی، تاج الموالید ص ۷۱، شیخ کفعمی، بلد الامین ص ۲۷۵ ، علامه مجلسی جلاءالعیون ص ۱۲۰، شیخ عباس قمی منتهی الآمال ص ۲۴۹) ب ) البته طبق گزارش مرحوم کلینی ابن شهر آشوب امالی شیخ طوسی و بنا بر نقل کتب تاریخی اهل سنت وفات نبی مکرم اسلام در ۱۲ ربیع الاول بوده است. ( الطبقات الکبری ج ۲ ص ۲۰۹، مسعودی، اثبات الوصیه ص ۱۲۶، ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب ج ۱ ص ۱۷۳، مرحوم کلینی، الکافی ج ۱ ص ۴۳۹، امالی طوسی، ص ۲۶۶، ابن اثیر، الکامل ج ۲ ص ۳۲۳، طبری، تاریخ طبری ج ۳ ص ۱۹۹، ، علامه مجلسی جلاءالعیون ص ۱۲۰، شیخ عباس قمی منتهی الآمال ص ۲۴۹؛ مرحوم خراسانی منتخب التواریخ ص ۱۲) ج ) یعقوبی نیز وفات آن حضرت را در دوم ربیع الاول سال یازدهم هجرت ذکر کرده است. یعقوبی، تاریخ یعقوبی ج ۲ ص ۱۱۳، منتهی الآمال ج ۱ ص ۲۴۹، علامه مجلسی، جلاء العیون ص ۱۲۰ پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم در یکی از آخرین روزهای عمر مبارکشان پس از اقامه نماز به منزل مراجعت فرمود، و ابو بكر و عمر و گروهى از مردم را به منزل خواندند و به آنان فرمودند: آيا من شما را امر نكردم كه در لشكر اسامه حاضر شويد. هر چه سریعتر در لشكر اسامه شركت كنيد و اين موضوع را سه مرتبه تكرار فرمود، سپس فرمودند دوات و كاغذى بياوريد تا براى شما نامه اى بنويسم كه هرگز گمراه نگرديد، پس از اين مطلب از حال رفتند، يكى از حاضران برخاست تا دوات و كتف گوسفندى براى نوشتن نامه بياورد، در اين هنگام عمر گفت: برگرد و او را به حال خود واگذار زيرا وى اكنون بى هوش است و هذيان مي گويد. روز بعد مریضی حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم شدت پيدا كرد و مردم را از ورود به منزل منع كردند و به كسى اجازه ندادند تا از آن حضرت عيادت كند، اميرالمؤمنين علیهالسلام همواره در خدمت پيغمبر بودند و از وى مفارقت نمي كردند مگر براى انجام كارهاى لازم و ضرورى. امير المؤمنين علیهالسلام براى انجام كارى از منزل بيرون شدند، و در اين هنگام حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم كه از شدت تب بى حال شده بودند به خود آمدند و علي علیهالسلام را در كنار خود نديدند، فرمودند برادر و يارم را بگوئيد نزد من حاضر شود، پس از اين بار ديگر ضعف بر او مستولى شد. عایشه و حفصه هر کدام ابو بكر و عمر را در خدمت پيغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم حاضر كردند، هنگامى كه ديدگان مباركش بر ابو بكر و عمر افتاد چهره اش را از آنان برگردانيد مرتبه سوم فرمود: برادر و يارم را نزد من بخوانيد، ام سلمه گفت: على بن ابى طالب علیهالسلام را طلب كنيد تا در نزد وى حاضر شود زيرا اكنون پيغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم جز على علیهالسلام ديگرى را احضار نكرده است، هنگامى كه امير المؤمنين علیهالسلام در نزد حضرت حاضر شد، او را در نزد خود مكان داد و با او در نهانى به گفتگو پرداخت، بعد از مذاكرات چندى امير المؤمنين علیهالسلام از خدمت پيغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم برخاست و در گوشه اى نشست، سپس مرض پيغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم شدت پيدا كرد و وفات او نزديك شد، در آخرين لحظات حيات به على بن ابى طالب علیهالسلام فرمود: اينك سرم را روى دامن خود بگذار زيرا امر خداوند نزديك شده و آخرين دقائق زندگى من در اين جهان در رسيده است.
هر گاه جان از كالبدم بيرون شد او را در دست بگير و به صورت خود بكش پس از اين مرا به طرف قبله برگردان و غسل و تكفين مرا خود انجام ده، و بر من نماز بگذار، و تا آنگاه كه بدن مرا در زير خاك پنهان نساخته اى از من مفارقت نكن، و در همه اين امور از خداوند استعانت بجوى. در اين هنگام اميرالمؤمنين علیهالسلام سر مبارك حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم را در دامن خود گذاشت، و آن جناب از فشار مرض از حال رفت، حضرت زهرا سلام الله علیها در چهره پدرش مي نگريست و گريه می كرد پدر بزرگوارش او را نزديك خود طلبيد و مطالبى را در نهانى با او در ميان گذاشت كه در اثر آن چهره اش از هم باز شد و آثار خوشحالى در وى ظاهر گرديد. بعد از اين مذاكرات كه با حضرت زهرا سلام الله علیها انجام پذيرفت جان پاكش از كالبد شريفش بيرون شد و در اين حال دست امير المؤمنين عليه السّلام در زير گلوى آن جناب قرار داشت و جان شريف او در دست علي عليه السّلام قرار گرفت و آن حضرت او را بالاى سر خود بردند و پس از آن به صورت خود كشيدند پس از اينكه حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم از دنيا رفتند امير المؤمنين علیهالسلام طبق وصيت آن جناب بدن مبارك او را بطرف قبله كشيدند و تشريفات تغسيل و تكفين او را فراهم كردند. از حضرت زهرا سلام الله علیها سؤال شد پدرت در نهانى چه موضوعاتى با شما در ميان نهاد؟ فرمود: پدرم به من اطلاع داد كه من اول كس از اهـل بيت او خواهـم بـود كه بوى ملحق ميگردم، و اين قضيه در همين نزديكى ها انجام خواهد گرفت، و به همين جهت من خوشحال شدم . وفات پيغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در بيست و هشتم ماه صفر در سـال دهم از هجرت واقع شد، و بعضي گفته اند آن جناب روز دوشنبه دوازدهم ماه ربيع الاول درگذشتند. هنگامى كه امير المؤمنين علیهالسلام اراده كردند آن جناب را غسل دهند فضل بن عباس را طلبيدند و از وى كمك خواستند تا پيغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را غسل دهند على علیهالسلام در موقع تغسيل چشم هاى خود را بستند و پيراهن خود را از جلو پاره كردند و به شستن بدن مبارك حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم پرداختند پس از اين كه از تغسيل و تكفين فارغ شدند پيش آمدند و بر آن جناب نماز خواندند. ابان گويد: حضرت باقر علیهالسلام فرمود: مردم گفتند، بايد چگونه بر پيغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم نماز خوانده شود؟ على علیهالسلام فرمود پيغمبر در حيات و ممات امام و پيشواى ما هستند، مردم پس از اين دسته دسته آمدند و بر آن حضرت نماز خواندند بدن مبارك پيغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم روز دو شنبه و سه شنبه در زمين بود و مسلمانان از مدينه و نواحى آن مى آمدند و بر جنازه حضرت نماز مى خواندند. در اين هنگام كه علی علیهالسلام به تغسيل و تكفين و تدفين پيغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم اشتغال داشتند و براى مصيبت وارده در خانه نشسته بودند و خاندان بنى هاشم نيز در اين امور با وى بودند، جماعت منافقين در خارج براى موضوع خلافت و امامت با يك ديگر مشورت ميكردند. پس از اينكه علي علیهالسلامداخل قبر شد كفن را از صورت پيغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم دور كرد و چهره مباركش را بر زمين گذاشت و بطرف قبله گردانيد، بعد از اين لحد گذاشت و خاك برآن ريخت وبدين وسيله تشريفات دفن پيغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم نيز پايان يافت و عدل و تقوا و علم و دانش و فضيلت در دل خاك پنهان شد. زهرای مرضيه سلام الله علیها پس از دفن پيغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم مى گريست و از بدى روز و روزگار مى ناليد ابو بكر به تمسخر تصديق كرده گفت آرى امروز تو از بدترين روزهاست مردم كه ديدند على علیهالسلام و بنى هاشم به مصيبت پيغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم گرفتارند از فرصت استفاده كرده به تعيين خليفه پس از پيغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم پرداختند و بالاخره بخلافت ابو بكر اتفاق كردند در هنگام مذاكرات براى امر خلافت؛ بين انصار اختلاف شد، و گردانندگان جلسه مشاهده كردند اگر اين موضوع انجام نگيرد ممكن است بنى هاشم از تشريفات وفات پيغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم فارغ شوند و بر امر امامت و خلافت مستقر گردند، و لذا تأخير را درنگ ندانسته فورا با ابو بكر بيعت كردند، فَأَفَاقَ علیهالسلام فَنَظَرَ إِلَيْهِمْ ثُمَّ قَالَ ائْتُونِي بِدَوَاةٍ وَ كَتِفٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَاباً لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً ثُمَّ أُغْمِيَ عَلَيْهِ فَقَامَ بَعْضُ مَنْ حَضَرَ يَلْتَمِسُ دَوَاةً وَ كَتِفاً فَقَالَ لَهُ عُمَرُ ارْجِعْ فَإِنَّهُ يَهْجُرُ فَرَجَعَ وَ نَدِمَ مَنْ حَضَرَهُ عَلَى مَا كَانَ مِنْهُمْ مِنَ التَّضْجِيعِ فِي إِحْضَارِ الدَّوَاةِ وَ الْكَتِفِ فَتَلَاوَمُوا بَيْنَهُمْ فَقَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ لَقَدْ أَشْفَقْنَا مِنْ خِلَافِ رَسُولِ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآلهوسلم. فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ بَعْضُهُمْ أَ لَا نَأْتِيكَ بِكَتِفٍ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ دَوَاةٍ فَقَالَ أَ بَعْدَ الَّذِي قُلْتُمْ لَا وَ لَكِنَّنِي أُوصِيكُمْ بِأَهْلِ بَيْتِي خَيْراً ثُمَّ أَعْرَضَ بِوَجْهِهِ عَنْ الْقَوْمِ فَنَهَضُوا وَ بَقِيَ عِنْدَهُ الْعَبَّاسُ وَ الْفَضْلُ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ أَهْلُ بَيْتِهِ خَاصَّةً فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْغَدِ حُجِبَ النَّاسُ عَنْهُ وَ ثَقُلَ فِي مَرَضِهِ وَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ لَا يُفَارِقُهُ إِلَّا لِضَرُورَةٍ فَقَامَ فِي بَعْضِ شُئُونِهِ فَأَفَاقَ إِفَاقَةً فَافْتَقَدَ عَلِيّاً علیهالسلام فَقَالَ وَ أَزْوَاجُهُ حَوْلَهُ ادْعُوا لِي أَخِي وَ صَاحِبِي وَ عَاوَدَهُ الضَّعْفَ فَأَصْمَتَ فَقَالَتْ عَائِشَةُ ادْعُوا لَهُ أَبَا بَكْرٍ فَدُعِيَ فَدَخَلَ عَلَيْهِ فَقَعَدَ عِنْدَ رَأْسِهِ فَلَمَّا فَتَحَ عَيْنَهُ نَظَرَ إِلَيْهِ وَ أَعْرَضَ عَنْهُ بِوَجْهِهِ فَقَامَ أَبُو بَكْرٍ فَقَالَ لَوْ كَانَ لَهُ إِلَيَّ حَاجَةٌ لَأَفْضَى بِهَا إِلَيَّ فَلَمَّا خَرَجَ أَعَادَ رَسُولُ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآلهوسلم الْقَوْلَ ثَانِيَةً وَ قَالَ ادْعُوا لِي أَخِي وَ صَاحِبِي فَقَالَتْ حَفْصَةُ ادْعُوا لَهُ عُمَرَ فَدُعِيَ فَلَمَّا حَضَرَ رَآهُ النَّبِيُّ صلیاللهعلیهوآلهوسلم فَأَعْرَضَ عَنْهُ فَانْصَرَفَ. ثُمَّ قَالَعليه السّلام ادْعُوا لِي أَخِي وَ صَاحِبِي فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا ادْعُوا لَهُ عَلِيّاً فَإِنَّهُ لَا يُرِيدُ غَيْرَهُ فَدُعِيَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیهالسلام فَلَمَّا دَنَا مِنْهُ أَوْمَأَ إِلَيْهِ فَأَكَبَّ عَلَيْهِ فَنَاجَاهُ رَسُولُ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآلهوسلم طَوِيلًا ثُمَّ قَامَ فَجَلَسَ نَاحِيَةً حَتَّى أَغْفَى رَسُولُ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآلهوسلم ثُمَّ ثَقُلَ ع وَ حَضَرَهُ الْمَوْتُ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیهالسلام حَاضِرٌ عِنْدَهُ فَلَمَّا قَرُبَ خُرُوجُ نَفْسِهِ قَالَ لَهُ ضَعْ رَأْسِي يَا عَلِيُّ فِي حَجْرِكَ فَقَدْ جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا فَاضَتْ نَفْسِي فَتَنَاوَلْهَا بِيَدِكَ وَ امْسَحْ بِهَا وَجْهَكَ ثُمَّ وَجِّهْنِي إِلَى الْقِبْلَةِ وَ تَوَلَّ أَمْرِي وَ صَلِّ عَلَيَّ أَوَّلَ النَّاسِ وَ لَا تُفَارِقْنِي حَتَّى تُوَارِيَنِي فِي رَمْسِي وَ اسْتَعِنْ بِاللَّهِ تَعَالَى فَأَخَذَ عَلِيٌّ علیهالسلام رَأْسَهُ فَوَضَعَهُ فِي حَجْرِهِ فَأُغْمِيَ عَلَيْهِ فَأَكَبَّتْ فَاطِمَةُ ع تَنْظُرُ فِي وَجْهِهِ وَ تَنْدُبُهُ وَ تَبْكِي وَ تَقُولُ: ثُمَّ قَضَى ع وَ يَدُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیهالسلام الْيُمْنَى تَحْتَ حَنَكِهِ فَفَاضَتْ نَفْسُهُ ع فِيهَا فَرَفَعَهَا إِلَى وَجْهِهِ فَمَسَحَهُ بِهَا ثُمَّ وَجَّهَهُ وَ غَمَّضَهُ وَ مَدَّ عَلَيْهِ إِزَارَهُ وَ اشْتَغَلَ بِالنَّظَرِ فِي أَمْرِهِ . فَجَاءَتِ الرِّوَايَةُ أَنَّهُ قِيلَ لِفَاطِمَةَ علیهاالسلام مَا الَّذِي أَسَرَّ إِلَيْكِ رَسُولُ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآلهوسلم فَسُرِيَ عَنْكِ مَا كُنْتِ عَلَيْهِ مِنَ الْحَزَنِ وَ الْقَلَقِ بِوَفَاتِهِ قَالَتْ إِنَّهُ خَبَّرَنِي أَنَّنِي أَوَّلُ أَهْلِ بَيْتِهِ لُحُوقاً بِهِ وَ أَنَّهُ لَنْ تَطُولَ الْمُدَّةُ بِي بَعْدَهُ حَتَّى أُدْرِكَهُ فَسُرِيَ ذَلِكَ عَنِّي. وَ لَمَّا أَرَادَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیهالسلام غُسْلَهُ اسْتَدْعَى الْفَضْلَ بْنَ عَبَّاسٍ فَأَمَرَهُ أَنْ يُنَاوِلَهُ الْمَاءَ لِغُسْلِهِ بَعْدَ أَنْ عَصَبَ عَيْنَيْهِ ثُمَّ شَقَّ قَمِيصَهُ مِنْ قِبَلِ جَيْبِهِ حَتَّى بَلَغَ بِهِ إِلَى سُرَّتِهِ وَ تَوَلَّى علیهالسلام غُسْلَهُ وَ تَحْنِيطَهُ وَ تَكْفِينَهُ وَ الْفَضْلُ يُعَاطِيهِ الْمَاءَ وَ يُعِينُهُ عَلَيْهِ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ غُسْلِهِ وَ تَجْهِيزِهِ تَقَدَّمَ فَصَلَّى عَلَيْهِ وَحْدَهُ لَمْ يَشْرَكْهُ مَعَهُ أَحَدٌ فِي الصَّلَاةِ عَلَيْهِ وَ كَانَ الْمُسْلِمُونَ فِي الْمَسْجِدِ يَخُوضُونَ فِيمَنْ يَؤُمُّهُمْ فِي الصَّلَاةِ عَلَيْهِ وَ أَيْنَ يُدْفَنُ فَخَرَجَ إِلَيْهِمْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السّلام فَقَالَ لَهُمْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآلهوسلم إِمَامُنَا حَيّاً وَ مَيِّتاً فَيَدْخُلُ إِلَيْهِ فَوْجٌ فَوْجٌ مِنْكُمْ فَيُصَلُّونَ عَلَيْهِ بِغَيْرِ إِمَامٍ وَ يَنْصَرِفُونَ وَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمْ يَقْبِضْ نَبِيّاً فِي مَكَانٍ إِلَّا وَ قَدِ ارْتَضَاهُ لِرَمْسِهِ فِيهِ وَ إِنِّي دَافِنُهُ فِي حُجْرَتِهِ الَّتِي قُبِضَ فِيهَا فَسَلَّمَ الْقَوْمُ لِذَلِكَ وَ رَضُوا بِهِ اقتباس و تلخیص از کتاب اعلام الوری طبرسی و الارشاد شیخ مفید الأرشاد فی معرفة حجج الله ج۱ ص ۱۷۹؛ مجلسی بحار الانوار ج ۲۲ ص ۴۷۷ |